به گزارش مشرق، حتی گفته پیشنهادهایی دارد، اگرچه آدرس مشخصی از پیشنهادها ارائه نکرده اما درباره این گرایش و شانس برای مربیان ایرانی باید به پیشینه این بازار کار و پیشبینی درباره آینده فکر کرد.
مربیان ایرانی حتی در آسیا نتوانستند بازار کار داشته باشند. فقط خاطرهای از مربیگری حشمت مهاجرانی در امارات و عمان و ناصر حجازی در محمدان بنگلادش در ذهنها باقی مانده و آنها همیشه مثالهای این ماجرا هستند اما ببینیم حشمت مهاجرانی در چه روزگاری و چگونه و در چه موقعیتی کار مربیگری خارج از ایران را شروع کرد: «بعد از انقلاب به امارات آمدم و کار خود را با باشگاهی در شارجه به نام الشعب آغاز کردم که این باشگاه حتی زمین تمرین هم نداشت و من تیم را در خیابان تمرین میدادم. با این حال تیم ما همراه با تیم الاهلی که حسن روشن و حسن نظری را با خود داشت به فینال مسابقات راه پیدا کرد. در همان زمان بود که پیشنهاد مربیگری تیم ملی امارات به من داده شد که پس از فسخ قرارداد دان ربی مربی سابق تیم ملی فوتبال انگلیس، من بهعنوان سرمربی تیم ملی فوتبال امارات انتخاب شدم. کار خود را با جوانان ۱۷-۱۶ ساله آغاز کردم که بلافاصله در همان سال اول قهرمان جوانان غرب آسیا شدیم و بعدها همین تیم، شاید به اضافه یکی دو بازیکن دیگر به جام جهانی فوتبال ۱۹۹۰ ایتالیا راه پیدا کرد.»
مربیان دیگری هم تجربههایی کوچک بیرون ایران داشتهاند که هیچکدام بهعنوان یک فرصت حرفهای چندان قابل اعتنا نیستند. فراموش نکنیم که آخرین بار بر سر شایعه پیشنهاد پاختاکور به امیر قلعهنویی چه حاشیههایی ساخته شد و آن پیشنهاد هرگز به سرانجام نرسید.
واقعیت این است که مربیان ایرانی در دو دهه اخیر که سطح درآمدشان در لیگ ایران به نسبت گذشته رشد چشمگیری داشته، هرگز حتی به کار بیرون از ایران فکر هم نکردهاند و فرصتی هم برای آنها ساخته نشده. دلایلش روشن است، نداشتن ارتباطات بینالمللی و ناکامی در عرصه آسیایی کافی است برای اینکه یک مربی خارج از کشورش بازار کار نداشته باشد. مربیان ایرانی در باشگاههای ایرانی فرصتهای مالی خوبی داشتهاند و دلیلی هم نداشته که مثل مهاجرانی یا حجازی کار در باشگاههای کوچک را برای شروع تجربه کنند. علی دایی هم که تا چندی پیش حتی پیشنهادهای شهرستانیاش را به دلایل شخصی نمیپذیرفت، چگونه میخواهد کار در یک تیم کوچک خارجی را تجربه کند؟
بیشتر بخوانید:
فیلم/ دایی خودش را با مسی و رونالدو مقایسه کرد
اما ایرانیهایی همیشه این گوشه و آن گوشه دنیا هستند که مربیگری را در اروپا تجربه کردهاند، تجربههایی جذاب که برای یک مربی ایرانی که در فوتبال ایران رشد کرده، ممکن به نظر نمیرسد. نمونه معروف این دسته از مربیان افشین قطبی بود، مردی که تمام داستانش را میدانیم. از آخرین نمونه این تجربهها، حضور الکساندر نوری در وردربرمن بود. نوری دو فصل مربیگری در وردربرمن «بی» را تجربه کرد تا در یک فرصت طلایی به نیمکت وردربرمن در بوندسلیگا رسید، تجربهای که برای یک مربی ایرانی به شدت دور از دسترس است. نوری فصل ۲۰۱۸ در اینگولشتات موفق نبود اما همین تجربههای ناموفق هم برای یک مربی جوان شاید فوقالعاده بودند. او در همین نقل و انتقالات تابستانی فوتبال ایران به پیشنهاد باشگاه پرسپولیس پاسخ منفی داد تا بدانیم رؤیاهای بزرگتری را به رغم شکستهای اخیر تجربه میکند.
پویا اسبقی در گوتهبورگ هم روند جذابی را طی کرده. او سرمربی تیم بزرگی در فوتبال سوئد است و درباره موقعیتش میگوید: «در سوئد وقتی سرمربی گوتهبورگ شدم، بحث مقایسه پیش آمد. همه میگفتند این دو در یک سن هدایت گوتهبورگ را بر عهده گرفتند و شاید اسبقی هم بتواند اریکسون دیگری باشد.»
پویا در سوئد با اریکسون مقایسه میشود. حتی برای سرمربیگری در لیگ سوئد، یک مربی ایرانی کار آسانی پیشرو ندارد و سخت چنین فرصتی را به دست میآورد، مگر اینکه مثل پویا اسبقی همانجا ریشه دوانده باشد یا مثل الکس نوری در آلمان.
علی دایی گفته: «خیلی دوست دارم که بیرون از ایران مربیگری کنم و مطمئن هستم که آرامش بیشتری خواهم داشت. ما طی چند سالی که در ایران کار کردیم، متأسفانه ۳۰ درصد کار فنی انجام دادیم و ۷۰ درصد انرژی ما صرف کارهای دیگر شد. نتوانستم کار فنی که دلم میخواهد را انجام دهم. به دلیل مشکلاتی که تیمهای من داشتند، هیچ زمان نشد آن چیزی که میخواستم اجرا شود. به استثنای سایپا که قهرمان شد و همه مجموعه از مدیرعامل تا تمام نفرات پشت ما بودند، در دیگر تیمها اینگونه نبود. دو سال قبل درویش همیشه پشت ما بود و با اینکه کمبود هم داشتیم اما کار خوبی انجام دادیم. در دیگر باشگاهها آرامش ذهنی نداشتیم تا تمرکز خود را روی کار فنی بگذاریم و فوتبال انجام دهیم.»
علی دایی اگر واقعاً به کار بیرون از ایران فکر میکند، کار سختتری پیشرو دارد؛ سختتر از مسیری که در پرسپولیس، سایپا و دیگر تیمها طی کرد و اغلب همه چیز تحت فرمانش بود.